من میام اینجا نمی نویسم
قورت می دم یا پاک یا روال موقت بعد می گم بزا چند تا وب بخونم حس نوشتنم اوکی شه
میشینم با حوصله وبلاگاتونو می خونم بعضیارم ن خب با حوصله نه.
میام تایپ کنم
از ی گوشه مغزم بنویسم
انگشتام رو صفحه کیبور یخ می زنه
حتی دریغ از ی کلمه
هیچی.
+ی زمان این بود:
[پر حرفی ولی می گی خب بزنم ک چی!]
الان اینه:
[پر حرفی؟ واقعن؟ مطمنی؟
چ حرفی ک ارزششو داشته باشه؟]
+دارم سخت می گیرم زندگیو نه؟
بگذریم
+آفتابی؟ ماهتابی ؟ آتشی ؟مومی ؟ بگو !
به تو از دور سلام
از طرف وصله ناجور سلام .
+اونی ام ک تو کوچه پس کوچه های عاشقانت
وایمستم ی گوشه
تو تاریکی.
حتی می ترسم چای تو بنوشم.
ینی می خوام بگم اینقدر غریبم . حبیب
خدا این تو تاریکی وایستادن و نگات کردنو ازم نگیره ، آزاده .
درباره این سایت